بیوگرافی فئودور داستایوفسکی رمان نویس مشهور روس

0
1089
بیوگرافی فئودور داستایوفسکی رمان نویس مشهور روس

فئودور داستایوفسکی (زاده ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ – درگذشته ۹ فوریه ۱۸۸۱) رمان‌نویس روسی بود. آثار نثر او به شدت به مضامین فلسفی، مذهبی و روان‌شناختی می‌پردازد و تحت تأثیر محیط پیچیده اجتماعی و سیاسی روسیه در قرن نوزدهم است.

حقایق سریع: فئودور داستایوفسکی

نام کامل: فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی

شناخته شده برای: مقاله نویس و رمان نویس روسی

متولد: 11 نوامبر 1821 در مسکو، روسیه

والدین: دکتر میخائیل آندریویچ و ماریا (با نام خانوادگی نچایوا) داستایوفسکی

درگذشت: 9 فوریه 1881 در سن پترزبورگ روسیه

تحصیلات: موسسه مهندسی نظامی نیکولایف

آثار برگزیده: یادداشت هایی از زیرزمین (1864)، جنایت و مکافات (1866)، ابله (1868-1869)، شیاطین (1871-1872)، برادران کارامازوف  (1879-1880)

همسران: ماریا دمیتریونا ایساوا (متولد 1857-1864)، آنا گریگوریونا اسنیتکینا (م. 1867-1881)

فرزندان: سونیا فئودورونا داستایوفسکی (1868-1868)، لیوبوف فئودورونا داستایوفسکی (1869-1926)، فئودور فئودوروویچ داستایوفسکی (1871-1922)، الکسی فئودوروویچ داستایوفسکی (1875-1878)

نقل قول قابل توجه: «انسان یک راز است. باید گشوده شود و اگر تمام عمر خود را صرف باز کردن آن کردید، نگویید که وقت خود را تلف کرده اید. من در حال مطالعه آن راز هستم زیرا می خواهم یک انسان باشم.”

بیوگرافی فئودور داستایوفسکی رمان نویس مشهور روس

اوایل زندگی فئودور داستایوفسکی

داستایوفسکی از اشراف کوچک روسیه بود، اما در زمان تولد او، چندین نسل بعد، خانواده مستقیم او هیچ عنوان اشرافی را یدک نمی‌کشیدند.

او دومین پسر میخائیل آندریویچ داستایوفسکی و ماریا داستایوفسکی (نچایوا سابق) بود. از طرف میخائیل، شغل خانواده روحانیت بود، اما میخائیل در عوض فرار کرد، روابط خود را با خانواده اش قطع کرد و در دانشکده پزشکی در مسکو ثبت نام کرد.

جایی که ابتدا پزشک نظامی شد و در نهایت پزشک بیمارستان ماریینسکی شد. در سال 1828، او به عنوان ارزیاب دانشگاهی ارتقا یافت که به او موقعیتی برابر با برخی از اشراف اعطا کرد.

فئودور داستایوفسکی به همراه برادر بزرگترش (به نام پدرشان میخائیل) شش خواهر و برادر کوچکتر داشت که پنج تای آنها تا بزرگسالی زندگی کردند.

اگرچه خانواده توانستند یک ملک تابستانی دور از شهر به دست آورند، اما بیشتر دوران کودکی داستایوفسکی در مسکو در محل اقامت پزشک در محوطه بیمارستان ماریینسکی سپری شد. که به این معنی بود که او از سنین بسیار پایین بیماران و فقیر را مشاهده می کرد.

او از همان دوران جوانی با ادبیات آشنا شد و با افسانه ها و کتاب مقدس شروع شد و به زودی به ژانرها و نویسندگان دیگر منشعب شد.

داستایوفسکی در دوران کودکی کنجکاو و احساساتی بود، اما در بهترین وضعیت جسمانی نبود. او ابتدا به یک مدرسه شبانه روزی فرانسوی فرستاده شد. سپس به مدرسه ای در مسکو، جایی که احساس می کرد در میان همکلاسی های اشرافی تر خود جای زیادی ندارد.

مانند تجربیات و برخوردهای دوران کودکی‌اش، زندگی او در مدرسه شبانه‌روزی بعداً به نوشته‌هایش راه یافت.

دانشگاه، مهندسی و خدمات نظامی

هنگامی که داستایوفسکی 15 ساله بود. او و برادرش میخائیل هر دو مجبور شدند. تحصیلات آکادمیک خود را پشت سر بگذارند و در مدرسه مهندسی نظامی نیکولایف سن پترزبورگ که شرکت در آن رایگان بود. حرفه نظامی را دنبال کنند.

در نهایت، میخائیل به دلیل بیماری رد شد. اما داستایوفسکی، هرچند ناخواسته، پذیرفته شد. او علاقه چندانی به ریاضیات، علوم، مهندسی یا ارتش نداشت. و شخصیت فلسفی و سرسختش با همسالانش جور در نمی آمد (اگرچه او احترام آنها را به دست آورد، اگر نه دوستی آنها).

در اواخر دهه 1830، داستایوفسکی دچار شکست‌های متعددی شد. در پاییز 1837، مادرش بر اثر بیماری سل درگذشت. دو سال بعد پدرش فوت کرد. علت رسمی مرگ سکته مغزی اعلام شد. اما یکی از همسایگان و یکی از برادران کوچکتر داستایوفسکی شایعه‌ای منتشر کردند که سرف‌های خانواده او را به قتل رسانده‌اند. گزارش‌های بعدی حاکی از آن است که فئودور داستایوفسکی جوان در این زمان دچار تشنج صرع شده است. اما منابع این داستان بعداً غیرقابل اعتماد بودند.

پس از مرگ پدرش، داستایوفسکی اولین مجموعه امتحانات خود را با موفقیت پشت سر گذاشت و یک دانشجوی مهندس شد.

که به او اجازه داد تا از خانه آکادمی خارج شود و با دوستانش زندگی کند. او اغلب به دیدار میخائیل می رفت که در روال ساکن شده بود و در رویدادهای فرهنگی مانند باله و اپرا شرکت می کرد. در سال 1843، او شغلی را به عنوان ستوان مهندس به دست آورد، اما از قبل حواسش به کارهای ادبی پرت شده بود.

او کار خود را با انتشار ترجمه آغاز کرد. اولین ترجمه او، ترجمه‌ای از رمان اوژنی گرانده اثر Honoré de Balzac بود که در تابستان 1843 منتشر شد. اگرچه او چندین ترجمه را در این زمان منتشر کرد، اما هیچ‌کدام از آنها موفقیت خاصی نداشتند، و از نظر مالی دچار مشکل شد.

بیوگرافی فئودور داستایوفسکی رمان نویس مشهور روس

شغل اولیه و تبعید فئودور داستایوفسکی

داستایوفسکی امیدوار بود که اولین رمانش، مردم فقیر، به اندازه کافی موفقیت تجاری داشته باشد تا بتواند حداقل در حال حاضر به او کمک کند تا از مشکلات مالی خود بیرون بیاید.

این رمان در سال 1845 به پایان رسید و دوست و هم اتاقی او دیمیتری گریگوروویچ توانست به او کمک کند تا نسخه خطی را در مقابل افراد مناسب در جامعه ادبی دریافت کند.

این کتاب در ژانویه 1846 منتشر شد و از نظر انتقادی و تجاری به موفقیت فوری دست یافت. به منظور تمرکز بیشتر بر نویسندگی، از سمت نظامی استعفا داد. در سال 1846 رمان بعدی او به نام The Double منتشر شد.

داستایوفسکی همچنان که بیشتر در دنیای ادبی غوطه ور شد، شروع به پذیرش آرمان های سوسیالیسم کرد. این دوره از تحقیقات فلسفی با رکود در ثروت ادبی و مالی او مصادف شد: دوبل با استقبال ضعیفی مواجه شد و داستان‌های کوتاه بعدی او نیز مورد استقبال قرار گرفت و او از تشنج و سایر مشکلات سلامتی رنج می‌برد.

او به مجموعه‌ای از گروه‌های سوسیالیست پیوست که به او کمک کردند و همچنین دوستی داشتند. از جمله حلقه پتراشفسکی (که به نام بنیانگذار آن میخائیل پتراشفسکی نامیده می‌شد) که اغلب برای بحث در مورد اصلاحات اجتماعی مانند الغای رعیت و آزادی مطبوعات و سخنرانی از سانسور با این حال. در سال 1849، این حلقه به ایوان لیپراندی، یک مقام دولتی در وزارت امور داخلی محکوم شد. و متهم به خواندن و انتشار آثار ممنوعه ای شد که دولت را مورد انتقاد قرار می داد.

دولت تزار نیکلاس اول از ترس یک انقلاب، این منتقدان را جنایتکاران بسیار خطرناکی می دانست. آنها محکوم به اعدام شدند و تنها در آخرین لحظه ممکن که نامه‌ای از تزار درست قبل از اعدام رسید، به تعویق افتادند که مجازات آنها را به تبعید و کار سخت و سپس خدمت اجباری تبدیل می‌کرد.

داستایوفسکی به دلیل محکومیت خود به سیبری تبعید شد و در این مدت چندین بار دچار عوارض سلامتی شد. اما احترام بسیاری از دیگر زندانیان خود را برانگیخت.

فئودور داستایوفسکی

کتاب های نوشته شده فئودور داستایوفسکی در تاریخ (1844-1854)

مردم فقیر (1846) The Double (1846) آقای پروخارچین” (1846) صاحبخانه (1847) رمان در نه حرف (1847) همسر مرد دیگری و یک شوهر زیر تخت” (1848) یک قلب ضعیف” (1848) پلزونکوف” (1848) یک دزد صادق” (1848) یک درخت کریسمس و یک عروسی” (1848) شب های سفید” (1848) یک قهرمان کوچک” (1849)

بازگشت از تبعید فئودور داستایوفسکی  (1854-1865)

داستایوفسکی حکم زندان خود را در فوریه 1854 به پایان رساند و رمانی را بر اساس تجربیات خود به نام خانه مردگان در سال 1861 منتشر کرد.

در سال 1854 برای گذراندن بقیه دوران محکومیت خود به سمی پالاتینسک نقل مکان کرد و به خدمت سربازی اجباری در سیبری پرداخت. ارتش از گردان خط هفتم.

زمانی که آنجا بود، به عنوان مربی برای فرزندان خانواده‌های طبقه بالای مجاور شروع به کار کرد. در این محافل بود که داستایوفسکی برای اولین بار با الکساندر ایوانوویچ ایزایف و ماریا دمیتریونا ایزاوا آشنا شد. او به زودی عاشق ماریا شد، اگرچه او ازدواج کرده بود.

اسکندر مجبور شد در سال 1855 یک پست نظامی جدید بگیرد و در آنجا کشته شد، بنابراین ماریا خود و پسرش را نزد داستایوفسکی نقل مکان کرد. پس از ارسال نامه عذرخواهی رسمی در سال 1856، داستایوفسکی حقوق خود را برای ازدواج و انتشار دوباره احیا کرد. او و ماریا در سال 1857 ازدواج کردند.

ازدواج آنها به دلیل تفاوت های شخصیتی و مشکلات بهداشتی مداوم او چندان خوشبخت نبود. همین مشکلات سلامتی باعث شد که او در سال 1859 از تعهدات نظامی خود آزاد شود و پس از آن به او اجازه داده شد از تبعید بازگردد و در نهایت به سن پترزبورگ برگردد.

او تعدادی داستان کوتاه در حدود سال 1860 منتشر کرد، از جمله “قهرمان کوچک”، که تنها اثری بود که او در زندان تولید کرد.

در سالهای 1862 و 1863، داستایوفسکی سفرهای انگشت شماری را به خارج از روسیه و اروپای غربی انجام داد.او با الهام از این سفرها و با الهام از این سفرها و انتقاد از طیف وسیعی از آنچه او به عنوان بیماری های اجتماعی. از سرمایه داری گرفته تا مسیحیت سازمان یافته و غیره، می دانست. مقاله ای به نام «یادداشت های زمستانی درباره تأثیرات تابستانی» نوشت.

هنگامی که در پاریس بود، او را ملاقات کرد و عاشق پولینا سوسلووا شد و بسیاری از ثروت خود را قمار کرد، که او را در شرایط سخت تری قرار داد در سال 1864، زمانی که همسر و برادرش هر دو درگذشتند و او را به عنوان تنها حامی پسر خوانده‌اش باقی گذاشتند.

خانواده بازمانده برادرش مجله ایپوک، مجله ای که او و برادرش تأسیس کرده بودند، مسائل پیچیده تر شد.

مقاله پیشنهادی زرگیل به شما دوست عزیز

کتاب های نوشته شده داستایوفسکی:

رویای عمو (1859) دهکده استپانچیکوو (1859) تحقیر شده و توهین شده (1861) خانه مردگان (1862) “یک داستان تند و زننده” (1862) یادداشت‌های زمستانی درباره تأثیرات تابستانی (1863) یادداشت هایی از زیرزمین (1864) “تمساح” (1865)

نوشتن موفق و آشفتگی شخصی (1866-1873)

جنایت و مکافات (1866) قمارباز (1867) احمق (1869) شوهر ابدی (1870) شیاطین (1872) خوشبختانه دوره بعدی زندگی داستایوفسکی بسیار موفق تر بود. در دو ماه اول سال 1866، اولین قسمت از آنچه معروف ترین اثر او به جنایت و مکافات تبدیل شد، منتشر شد.

این اثر فوق العاده محبوب شد و تا پایان سال، او رمان کوتاه قمارباز را نیز به پایان رساند. داستایوفسکی برای تکمیل به موقع قمارباز از منشی به نام آنا گریگوریونا اسنیتکینا که 25 سال از او کوچکتر بود کمک گرفت. سال بعد آنها ازدواج کردند.

علیرغم درآمد قابل توجهی از جنایت و مکافات، آنا مجبور شد برای پوشش بدهی های شوهرش، اشیای قیمتی شخصی خود را بفروشد. اولین فرزند آنها، دختر سونیا، در مارس 1868 به دنیا آمد و تنها سه ماه بعد درگذشت.

داستایوفسکی کار بعدی خود را به نام «احمق» در سال 1869 به پایان رساند و دختر دوم آنها، لیوبوف، اواخر همان سال به دنیا آمد.

با این حال، در سال 1871، خانواده آنها دوباره در وضعیت مالی بدی قرار داشتند. در سال 1873، آنها شرکت انتشاراتی خود را تأسیس کردند که آخرین اثر داستایوفسکی، شیاطین را منتشر و فروخت. خوشبختانه، کتاب و تجارت هر دو موفق بودند. آنها دو فرزند دیگر داشتند: فئودور، متولد 1871، و الکسی، متولد 1875.

تصمیمات داستایوفسکی

داستایوفسکی می خواست یک نشریه جدید به نام “خاطرات یک نویسنده” راه اندازی کند، اما او قادر به پرداخت هزینه ها نبود. در عوض، دفترچه خاطرات در نشریه دیگری به نام شهروند منتشر شد و داستایوفسکی به خاطر مشارکت در مقالات، دستمزد سالانه دریافت کرد.

رو به زوال سلامتی (1874-1880) نوجوان (1875) “یک موجود مهربان” (1876) “دهقان ماری” (1876) “رویای یک مرد مضحک” (1877) برادران کارامازوف (1880) خاطرات یک نویسنده (1873–1881)

استرس کار و نظارت مداوم، پرونده های قضایی و مداخله دولت برای او و سلامت مخاطره آمیزش بسیار زیاد بود. پزشکان او به او پیشنهاد کردند که روسیه را برای مدتی ترک کند تا سلامتی خود را حفظ کند، و او چند ماه را قبل از بازگشت به سنت پترزبورگ در ژوئیه 1874 سپری کرد.

او سرانجام یک کار در حال انجام به نام نوجوان را در سال 1875 به پایان رساند. داستایوفسکی به کار بر روی خاطرات نویسنده خود ادامه داد که شامل مجموعه ای از مقالات و داستان های کوتاه پیرامون برخی از موضوعات و دغدغه های مورد علاقه او بود.

این مجموعه موفق‌ترین انتشارات او شد و او شروع به دریافت نامه‌ها و بازدیدکنندگان بیشتری از همیشه کرد. در واقع این کتاب آنقدر محبوب بود که (در یک تغییر اساسی نسبت به زندگی قبلی خود)، او به دربار تزار الکساندر دوم احضار شد تا نسخه‌ای از کتاب را به او تقدیم کند و درخواست تزار برای کمک به تحصیل پسرانش را دریافت کند.

اگرچه حرفه او موفق تر از همیشه بود، اما سلامتی او با چهار تشنج در یک ماه در اوایل سال 1877 آسیب دید. او همچنین پسر کوچک خود، الکسی، را در سال 1878 در اثر تشنج از دست داد.

بین سال های 1879 و 1880، داستایوفسکی انبوهی از افتخارات و انتصابات افتخاری دریافت کرد ، از جمله آکادمی علوم روسیه، انجمن خیرخواه اسلاو، و انجمن Littéraire et Artistique Internationale. هنگامی که او در سال 1880 به عنوان نایب رئیس انجمن خیرخواه اسلاو انتخاب شد. سخنرانی ای ایراد کرد که به طور گسترده مورد تحسین قرار گرفت. اما به شدت مورد انتقاد قرار گرفت، که منجر به استرس بیشتر بر سلامت او شد.

مضامین و سبک های ادبی

داستایوفسکی به شدت تحت تأثیر عقاید سیاسی، فلسفی و مذهبی خود بود که به نوبه خود تحت تأثیر اوضاع روسیه در زمان او بود. عقاید سیاسی او ذاتاً با ایمان مسیحی‌اش گره خورده بود، که او را در موقعیتی غیرعادی قرار داد: او سوسیالیسم و ​​لیبرالیسم را به عنوان آتئیست و تحقیرکننده کل جامعه محکوم می‌کرد. اما ترتیبات سنتی‌تری مانند فئودالیسم و ​​الیگارشی را نیز تایید نمی‌کرد. با این حال، او صلح‌طلب بود و ایده‌های انقلاب خشونت‌آمیز را تحقیر می‌کرد.

ایمان و اعتقاد او به اینکه اخلاق کلید بهبود جامعه است در بیشتر نوشته‌های او وجود دارد. از نظر سبک نوشتاری، ویژگی بارز داستایوفسکی استفاده او از چند صدایی بود – یعنی ترکیب چندین روایت و صدای روایی در یک اثر واحد.

رمان‌های او به‌جای داشتن صدایی فراگیر از نویسنده که همه اطلاعات را در اختیار دارد و خواننده را به سمت دانش «درست» سوق می‌دهد. به سادگی شخصیت‌ها و دیدگاه‌ها را ارائه می‌کند و به آنها اجازه می‌دهد به‌طور طبیعی‌تر رشد کنند.

هیچ «حقیقتی» در این رمان‌ها وجود ندارد که ارتباط نزدیکی با گرایش فلسفی بسیاری از آثار او داشته باشد. آثار داستایوفسکی اغلب به بررسی ماهیت انسان و تمام ویژگی‌های روان‌شناختی نوع بشر می‌پردازد. در برخی موارد، زیربناهای گوتیکی برای این کاوش ها وجود دارد.

روایت او از رئالیسم، واقع‌گرایی روان‌شناختی، به‌ویژه به واقعیت زندگی درونی انسان‌ها توجه داشت، حتی بیشتر از واقع‌گرایی جامعه.

مرگ داستایوفسکی

در 26 ژانویه 1881 دو خونریزی ریوی متوالی را متحمل شد. هنگامی که آنا به پزشک مراجعه کرد، پیش آگهی بسیار بد بود و داستایوفسکی بلافاصله بعد از آن دچار خونریزی سوم شد.

او فرزندانش را پیش از مرگش به دیدن او فراخواند و اصرار داشت که مَثَل پسر ولخرج برایشان خوانده شود. مثلی درباره گناه، توبه و بخشش.

داستایوفسکی در 9 فوریه 1881 درگذشت. داستایوفسکی در قبرستان تیخوین در صومعه الکساندر نوسکی در سن پترزبورگ، در همان گورستانی که شاعران مورد علاقه اش، نیکولای کارامزین و واسیلی ژوکوفسکی بودند، به خاک سپرده شد.

تعداد دقیق عزاداران در مراسم تشییع جنازه وی مشخص نیست، زیرا منابع مختلف تعداد آنها را بین 40000 تا 100000 گزارش کرده اند. روی سنگ قبر او با نقل قولی از انجیل یوحنا نوشته شده است: «در حقیقت، همانا به شما می‌گویم، مگر اینکه دانه‌ای گندم به زمین بیفتد و بمیرد، تنها می‌ماند، اما اگر بمیرد، میوه بسیار می‌دهد. ”

میراث

نام تجاری خاص داستایوفسکی از نوشته های انسان محور، معنوی و روانشناختی در الهام بخشیدن به طیف گسترده ای از جنبش های فرهنگی مدرن، از جمله سوررئالیسم، اگزیستانسیالیسم، و حتی نسل بیت نقش داشته است و او را پیشرو اصلی اگزیستانسیالیسم روسی، اکسپرسیونیسم می دانند.

به طور کلی داستایوفسکی را یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات روسیه می دانند. مانند بسیاری از نویسندگان، او در نهایت با تمجیدهای فراوان همراه با انتقاد شدید مورد استقبال قرار گرفت.

ولادیمیر ناباکوف به ویژه از داستایوفسکی و ستایش هایی که از او دریافت می شد انتقاد داشت. اما در طرف مقابل، افراد برجسته ای از جمله فرانتس کافکا، آلبرت انیشتین، فردریش نیچه و ارنست همینگوی همگی با الفاظی درخشان از او و نوشته هایش صحبت کردند.

او تا به امروز یکی از پرخواننده ترین و مورد مطالعه ترین نویسندگان است و آثارش در سراسر جهان ترجمه شده است.

منبع: www.thoughtco.com

امتیاز شما بسیار مهم است

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید